سر صبحی جایی باز نبود.

سر صبحی جایی باز نبود.
با حسین آنقدر خیابان‌ها را بالا و پایین رفتیم تا مغازه‌ها تک‌تک باز شدند.
میهمان عزیزی داشتیم.
می‌خواستم برای ناهار سنگ تمام بگذارم.
حسین گفت مامان این کارو نکن!
حاج‌قاسم ناراحت میشه….
فکر نمیکنم یه نوع غذا بیشتر بخوره.
خریدهایمان را که کردیم
تصمیم گرفتم یک غذای محلی شمالی بپزم.
دوباره تلفن خانه زنگ خورد.
صدای همان آقایی بود که صبح تماس گرفته بود.
پر از دلهره شدم.
خدای من نکند میهمانی بهم خورده باشد؟
بنده خدا گفت:مهمون شما فقط حاج‌قاسم هستن برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید‌.
حاجی گفتن نهار ساده باشد.

📄راوی:همسر شهیدحاج‌اسماعیل‌حیدری

✅ قدیمی ترین و جامع ترین و بروزترین کانال سردار قاسم سلیمانی
@qasemsoleimani_ir  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.