خاطره دیدار با مردی که بوی شهیدان را می داد «حاج قاسم سلیمانی»

وقتی وارد فرودگاه شدم بعد از چند دقیقه از دور یک چهره اشنا رو دیدم. خودش بود. به قول بعضی ها رئیس جمهور خاور میانه…
تعجب کردم وقتی دیدم تو سالن کنار بقیه مسافرها وایساده تو صف تا بتونه سوار هواپیما. انتظار داشتم همیچن ادمی از تو پاویون که مخصوص تردد مسئولین هست رفت و آمد کنه. اصلا چرا پاویون؟ انتظار داشتم با هواپیمای اختصاصی رفت و آمد کنه. رفتم پیشش با هم سلام علیک کردیم. گفتم شما مسافر پرواز … هستید گفت: بله.
گفتم پس اگر اجازه بدید تو پرواز خدمتتون برسم
اول فکر کردم محافظ نداره ولی بعد دیدم … نفر با کمی فاصله حواسشون به ما هست.
تو پرواز رفتم کنارش نشستم داشت یک کتاب مذهبی میخوند. اگر اشتباه نکنم احادیث اهل بیت بود. کتاب مورد مطالعه اش برام خیلی جالب بود.انتظار داشتم کتابهای دیگه ای رو بخونه.
با هم در مورد مسائل مختلف جهان صحبت کردیم مخصوصا مسئله سوریه. گفت بشار به این راحتی ها سقوط نمی کنه. دلایلش رو هم گفت. اون موقع فکر می کردم خیلی خوش بینه ولی الان که نزدیک یک سال از اون پرواز میگذره دارم بیشتر متوجه حرفهاش میشم.
حاج قاسم هنوز بوی شهدا رو میده