🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

رفتم برای چسباندن پوستر حاج قاسم در مساجد. مسجدی هست پایین شهر سبزوار به اسم مسجد امام صادق(ع). نزدیک اذان مغرب بود و می‌خواستم نماز اول وقتم نپرد.

سریع دست به کار شدم هنوز آخرین تکه چسب نواری‌ام را به پوستر نزده بودم که صدای پیرزنی را از پشت سر شنیدم باتعجب و صدای لرزان پرسید «چِش روفَته ننه؟» (چه اتفاقی افتاده مادر؟)

هنوز خبر نداشت. نمی‌دانستم چطور بگویم، تا فهمید شروع کرد به گریه. جلو آمد و خم شد و شروع کرد به بوسیدن عکس سردار. همان‌جا روی پله‌های مسجد نشست. چادرش را روی صورتش کشید. چقدر با سوز ناله می‌کرد!

✍️ حسین بدری – کارمند اداره دارایی

برگی از کتاب «#سردار_سربدارها»

#ایام_الله
جان‌فدا
#جانفدا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.