‍ 🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

‍ 🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

کارم نقاشی است و طراحی. با مشارکت مردم چندباری صورت شهدا را با اثر انگشت کشیده‌ام. آخر کار هم خودم با انگشت سبابه طرح را کامل می‌کنم. انگشتم را آغشته به استامپ می‌کنم شروع می‌کنم انگشتم در آمدوشد است بین استامپ و تابلو تا کار تمام شود.

آستین‌هایم را بالا زدم تا وضو بگیرم بروم سر وقت نقاشی صورت سردار. همان‌جا به یکی از رفقا گفتم قرآن را باز کند. بازکرد. سوره‌ی انبیاء آمد، آیات مربوط به شکستن بُت‌ها توسط حضرت ابراهیم (علیه‌السلام).

آخر کار بود، ولی دیگر انگشتم یاری نمی‌کرد. به خودم نهیب میزدم که سردار خون داد برای اسلام، دستش بریده شد در راه قرآن، کار تو کجا و کار او کجا… طاقت بیاور، ولی نمی‌شد توانی نمانده بود. دو سه‌ روز گذشته بود حتی وقتی دراز می‌کشیدم برای استراحت، انگشتم می‌پرید و نبض داشت‌!

دست به دامان مردم شدم. یک روز رفتم کنار چهارراه بیهق و تابلو را گذاشتم و از عابران مدد گرفتم. خیلی استقبال شد بعد هم دوسه نفر از دوستانم که در خیابان بیهق کاسب هستند، آمدند محل کارم و یاریم کردند تا تمام شد.

بین ۵۰ تا ۵۵ هزار اثر انگشت در کنار هم، صورت حاج قاسم را شکل دادند. اثر انگشت آدم، هویت آدم را بیان می‌کند. هویت من و همه‌ی ما از شهداست، از توست حاج قاسم.

✍️مجتبی مؤمنی – هنرمند

📚 برگی از کتاب «#سردار_سربدارها»

#ایام_الله
جان‌فدا
#جانفدا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.