🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

گفتم این‌طور نمی‌شود و باید کاری کرد. رفتم و چند نفر از بزرگان و ریش‌سفیدان روستا را جمع کردم و گفتم: «بیایید دور هم جمع شویم عقل‌های هم را روی هم بریزیم تا ببینیم چه کار می‌شود کرد برای حاج قاسم؛ کاری که در شأن سردار باشد.»

البته هدف اصلی از آن جلسه مشورت و رایزنی نبود! همه می‌دانند بی‌مایه فطیر است و من هم می‌دانستم این را. می‌خواستم از اسم و رسم‌شان و ریش‌سفیدی و اعتبارشان استفاده کنم برای جمع آوری کمک‌های مردمی. با خودم می‌گفتم اگر آنها پا پیش بگذارند، اهالی روی حرفشان حرف نمی‌زنند و دست به جیب می‌شوند.

سر صحبت را باز کردم. همین که فهمیدند دردم را، دست به جیب شدند آنقدر پول در آن جلسه جمع شد که دیگر نیازی به رفتن سمت اهالی و جمع‌آوری کمک‌هایشان نبود!

باورم نمی‌شد. شهادت حاج قاسم انگار دنیا و مافیها و چه می‌دانم پول و همه‌چیز را در چشم همه کوچک کرده بود؛ کوچک به به اندازه یک دانه‌ی شن!

✍️ حسن علی پور – معلم

برگی از کتاب «#سردار_سربدارها»

#ایام_الله
جان‌فدا
#جانفدا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.