چشم هایت …

خیره بر چشمانت میشوم.
گویا حدیثی را بر من روایت میکنند.
همان حدیثی که گرچه بر زبان نمی‌آوری، اما بی رمقی‌شان آن را فریاد میزند.
نگاه سرخت،
از آن همه شب نخوابی ها،
از آن بکاء سوزناک نیمه شب ها حکایت میکند.
نگاهی که با تمام خستگی اش، قله ی دل هارا تک به تک پیموده و تمام مردم این شهر را آوازه خوان حدیث عشق خود میکند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.