دوسال‌گذشت از اولین

دوسال‌گذشت از اولین
نگاهی که به نگاه معصوم تو گره خورد
و انگار دلم پر شد از وجود تو !
دوسال سال گذشت از اولین روزی که
دوست داشتم خودم را در آینه دلم شبیه تو ببینم ، همان قدر معصوم
و پاک و نورانی ؛
دوست داشتم از تو بشنوم ، از زندگی
پر برکتی که در جوانی آسمانی ات
کرد و بدانم چه کردی که خدا
کنار نامت به خط خون نوشت #شهید!
دوست داشتم شبیه تو نماز بخوانم
شبیه تو زندگی کنم ،
جایی باشم که تو بودی و راهی را بروم
که تو رفتی و دقیقا پا جای پای
تو بگذارم که شاید من هم شبیه تو
عاقبت به خیر باشم !
که شاید شـهـید شوم شبیه تو !
انتهای سال است،
بیا با هم حساب کنیم
که امسال چقدر پای قول هایم
به تو ایستاده بودم و
چقدر شبیه تو زندگی کردم ؟
بیا حساب کنیم #مهربون_برادرم
که چقدر مانده تا به تو برسم …

#آخـه‌داداش‌بهتــرومهـربون‌تـرازطُ:)  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.