سالروز شهادت غلامحسین ‌باقری‌ (افشردی) …🥀

•برادر باقری بگوشی؟کجایی اخوی؟در به در سراغت می گردیمدر این گرگ و میشِ هوابدجوری دنبال نقشه های مثل چراغت می گردیممگر نه اینکه در ریختن نقشه میان نبردها نبوغ داری؟مگر نه اینکه راه نجات بدون خدشه را در نبردهای شلوغ میدانی؟پس تو را به خدا بیابیا و « به دادمان برس »روحمان پر شده است از لکه هاگیر افتاده ایم میان بازار و دکان و دکه هاراهی بسازچراغی بیاندازما راه را گم کرده ایم به #فکه ها«به دادمان برس »روحمان شده درگیر بازیچه هابیهوده پرسه میزنیم درین کوچه هاراهی بسازچراغی بیاندازما راه را گم کرده ایم به #شلمچه ها« به دادمان برس »بعد شماکوچک شد اندازه هاکار افتاد دست ریزه میزه هادیگر صدای تان به گوشمان نمی رسداینجا فقط به گوش می آید صدای هرزه ها« به دادمان برس »روبروی علی #قرآن کرده اند بر سر نیزه هاصدای خیانت به گوش می رسد و باز کردن دروازه‌ هاقسم میخورمدوست دارند شما بمانید در موزه هاقسم می خورمدوست دارند بی شما #شهدا بپاشد تمام شیرازه هابیا برادر،راهی بسازچراغی بیاندازما راه را گم کرده ایم به #هویزه ها« به دادمان برس »شده ایم درگیر بازی پوچِ نقاب هاما را گرسنه گذاشته اند این اهل کباب هادیگر خانه‌ را هم از ما دریغ کرده اند این خانه خراب هاقسم میخورم«قسم میخورم میخواهند بزنند این #انقلاب را».میترسم برادر باقریمی ترسممی ترسم درگیر طمع شویمدر تور دشمنان بیفتیم و نوک بزنیم قلاب شان رابیا برادرطرحی بساز؛چراغی بیانداز؛ما را بیرون بکش از این سراب ها…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.