دلنوشتهی یکی از دوستان شهید جهاد مغنیه: دلنوشتهی یکی از دوستان شهید جهاد مغنیه: برایت می گریم ای جهاد.. چگونه برایت گریه نکنم..همه برایت می گریند پس مشتاقِ غمگین چگونه برای تو گریه نکند؟!😭 این حقِ ماست که با تو وداع کنیم؛ چه بسا تو تلاش کردی که با ما وداع کنی و ما را با خبر سازی…ولی ما درک نکردیم…چگونه به این سرعت سفر کردی؟! هر گاه که شبِ آخر را به یاد می آورم قلبم از درد فشرده می شود… یک هفته و نیم قبل از سفرت بود…هنگامی که تو می آمدی در تلاش بودم که زودتر بروم و فقط اندکی می نشستم…ولی الان آن دقایق را بسیار اندک می شمارم…ای کاش تو را ترک نمی کردم..😔 ای کاش می دانستم آن شب، آخرین لحظات،آخرین نگاه ها و آخرین کلمات است..💔:) کپی کردن اشتراک گذاری برچسب ها: مدافعان حرم مطالب مرتبط: این روزها مُــدام هربار کارم زار شد، گفتم علی موسی الرضا "تو اهلِ آسمان بودی" در این نجواهای عاشقانه ات با معشوق ، 🌺 پنجمین سالگرد شهادت فرمانده نابغه مدافع حرم؛ سردار شهید مرتضی حسین پور شلمانی دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *دیدگاه * نام * ایمیل * وب سایت Δ این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.