همکلاسی شهید

همکلاسی شهید

هر وقت یکی با او حرف می زد می گفت خیلی وقت نیست، من می روم. سبحان الله!! به دامان پدرش رفت و با پدرش دفن شد، مبارکش باشد.
آخرین باری که دیدیش کی بود؟
حدود یک ماه و نیم پیش در مسجد القائم دانشگاه بودم و ایشان با همه مردم ارتباط بسیار خاصی داشت و در زندگی و شهادتش دغدغه مردم را داشت. اکنون که میبینم جهاد فقط برای لبنان نیست بلکه برای سراسر دنیاست .

#داداشمونوبیشتربشناسیـم  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.