خردادماه سال ۱۳۹۱ بهاتفاق جمعی از فرزندان شاهد به سوریه و لبنان سفری داشتیم و من از همان زمان با شهید جهاد مغنیه آشنا شدم. خردادماه سال ۱۳۹۱ بهاتفاق جمعی از فرزندان شاهد به سوریه و لبنان سفری داشتیم و من از همان زمان با شهید جهاد مغنیه آشنا شدم. ما از همان زمان با هم دورادور در ارتباط بودیم. هرچند که ایشان به زبان فارسی تسلط نداشت و من هم عربی بلد نبودم و اینگونه ارتباط ما سخت میشد اما در مجموع باید بگویم آنچه در مدت این دو سال دوستی از روحیه ایشان دیدم استقامت بود. با وجود سن کمش اما خیلی آدم محکمی بود. من هم فرزند شهیدم و میدانم که تحمل از دست دادن پدر برای این خانوادهها سخت است. فرزندان شهدایی که در زمان شهادت در سنین نوجوانی بودهاند و درکی از حضور پدر داشتهاند بهمراتب از دست دادن پدر برایشان سختتر بوده است نسبت به کسانی که پدر خود را در سنین پایین از دست دادهاند. ما این تجربه را نداشتیم اما شهید جهاد با وجود تحمل این سختی بسیار محکم بود. او انسان خندهرو، بشاش و صمیمی و اما در عین حال محکم بود. #روای:رسـولعـاصمـی #داداشمونوبیشتربشناسیـم کپی کردن اشتراک گذاری برچسب ها: داداشمونوبیشتربشناسیـم روای مدافعان حرم مطالب مرتبط: این روزها مُــدام هربار کارم زار شد، گفتم علی موسی الرضا "تو اهلِ آسمان بودی" در این نجواهای عاشقانه ات با معشوق ، دلنوشتهی یکی از دوستان شهید جهاد مغنیه: دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *دیدگاه * نام * ایمیل * وب سایت Δ این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.